جدول جو
جدول جو

معنی غریب آباد - جستجوی لغت در جدول جو

غریب آباد
(غَ حَ سَ)
دهی است از دهستان کتول بخش علی آباد شهرستان گرگان که در 24هزارگزی جنوب باختری علی آباد واقع است. کوهستانی و سردسیر است و سکنۀ آن 50 تن و شیعۀ فارسی زبانند، آب آن از چشمه سار تأمین می شود و محصول آنجا غلات و حبوبات می باشد و شغل اهالی زراعت و گله داری است و صنایع دستی زنان کرباس و شال بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3). رجوع به ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد تألیف رابینو ص 171 شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طرب آباد
تصویر طرب آباد
جایگاه طرب و شادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خراب آباد
تصویر خراب آباد
دنیا، مقابل آخرت، زندگانی حاضر، جهانی که در آن هستیم برای مثال بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم / مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد (حافظ - ۲۱۰)
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
دهی از بخش میامی شهرستان شاهرود. دارای 750 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول عمده آنجا غلات و میوه و لبنیات و صنایع دستی زنان آنجا کرباس بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(مِ نُ اِوْ لَ)
دهی است از دهستان شهر نو بالا ولایت باخرز طیبات شهرستان مشهد در 90هزارگزی شمال غربی طیبات، در دامنۀ معتدل واقع و دارای 235 تن سکنه است. آبش از قنات، محصولش غلات و بنشن، شغل مردمش زراعت و مالداری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش شاهپور شهرستان خوی، 135 تن سکنه دارد، آب آن از قنات و چشمه و محصول عمده آنجا حبوب و غلات و صنایع دستی زنان جاجیم بافی و راه آن ماشین رو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از بخش حومه شهرستان مهاباد، 258 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه لاوین و محصول عمده آنجا غلات و توتون و حبوب و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی از بخش صومای شهرستان ارومیه، 226 تن سکنه دارد، آب آن از نهر ممکان و محصول عمده آنجا غلات و توتون و صنایع دستی زنان جاجیم بافی است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی از بخش مرکزی شهرستان جیرفت، 126 تن سکنه دارد، آب آن از رود خانه هلیل و محصول عمده آنجا غلات است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(عَ رَ)
دهی از دهستان فشند بخش کرج شهرستان تهران. ناحیه ای است کوهستانی. سردسیر و 218 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و چشمه سار تأمین میشود. محصولات آن غلات و بنشن، صیفی و باغات میوه و قلمستان و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنها کرباس بافی است. امامزاده ای دارد بنام هاشم. از کاروان سرای عرب آباد کنار شوسه بدانجا ماشین میرود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
دهی است از دهستان رادکان بخش حومه شهرستان مشهد که در 79هزارگزی شمال باختری مشهد و 2هزارگزی جنوب راه عمومی مشهد به رادکان قرار دارد. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 575 تن شیعۀ فارسی و کردی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان دامغان که در 7هزارگزی جنوب دامغان واقع است و تا ایستگاه راه آهن 4هزار گز فاصله دارد. جلگه و معتدل است. سکنۀ آن 400 تن که فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصولات آن غلات، پسته، انگور و حبوبات است. شغل اهالی زراعت، گله داری و کرباس بافی است. اتومبیل از طریق ورکیان و امامزاده جعفر میتوان برد. از کویر، نمک استخراج و حمل میکنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(غَ)
قصبه ای است جزء دهستان مزدقانچای بخش نوبران شهرستان ساوه، که در 12هزارگزی خاور نوبران واقع شده، و محلی است کوهستانی و هوای آن سردسیر و سکنۀ آن 2467 تن است که شیعه اند. و به زبان فارسی و ترکی سخن میگویند. آب آن از قنات (18 رشته) تأمین می شود و محصول آنجا غلات، بنشن، پنبه، سیب زمینی، بادام، انگور و گردو می باشد. و شغل اهالی زراعت و گله داری بوده و صنایع دستی زنان قالیچه و جاجیم بافی است. در حدود 20 تا 50 دکان مختلف و دبستان و پاسگاه ژاندارمری و دستگاه امتحان سیم تلگراف دارد. مزرعۀ قاضی آباد داودآباد جزء این ده است. این قصبه سر راه شوسۀ ساوه به نوبران واقع است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(طَیْ یِ)
دهی از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد در 38 هزارگزی شمال الیگودرز و 32هزارگزی شوسۀ ازنا به دورود. جلگه و معتدل با 773 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و لبنیات و تریاک و چغندر و پنبه. شغل اهالی زراعت و گله داری. راه آن اتومبیل رو است. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(طَ رَ)
جایگاه شادی و سرور. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(طِ)
دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور، واقع در 3هزارگزی جنوب نیشابور. جلگه و معتدل با 213 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات. شغل اهالی زراعت. راه آن ارابه رو است. تپۀ معروف الب ارسلان در این ده واقع است که آثار باستانی دارد و امریکائیها کاوش کرده اند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(هَِ لِ)
دهی است از بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان که در 17هزارگزی صحنه و یکهزارگزی شمال شوسۀ کرمانشاه به همدان واقع و دارای 30 تن سکنه است. از رود خانه زردآب مشروب میشود. محصول عمده اش غلات، برنج و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(مَرْ یَ)
دهی است از بخش ابرقو شهرستان یزد، در 3هزارگزی جنوب راه ابرقو به فخرآباد و سریزد، در جلگۀ معتدل واقع و دارای 582 تن سکنه است. آبش از قنات و محصولش غلات و شغل مردمش زراعت و صنایع دستی زنان قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قُ رَ شی یَ)
دهی از دهستان دربقاضی بخش حومه شهرستان نیشابور. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 243 تن. آب آن از قنات و محصول آن غلات. شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی از دهستان زوار از شهرستان شهسوار، چهارده هزارگزی جنوب خاوری شهسوار. سه هزارگزی جنوب راه شوسۀ شهسوار به چالوس. یک هزارگزی زوار. دشت معتدل مرطوب، مالاریایی. سکنه 75 تن. زبان فارسی گیلگی. آب آن از رود خانه زوار. محصول آنجا برنج و اندکی چای. کار اهالی کشت است. راه چهارپارو دارد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان زیرخان بخش قدمگاه شهرستان نیشابور در هشت هزارگزی شمال قدمگاه. کوهستانی و معتدل و دارای 252 تن سکنۀ شیعه - فارسی است. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات، تریاک و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
گیتی. جهان. این عالم. (از ناظم الاطباء). کنایه از دنیا. (از آنندراج) :
بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم
مگر رسیم بگنجی درین خراب آباد.
حافظ.
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد بدین دیر خراب آبادم.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(تُ)
دهی از دهستان انار است که در شهرستان رفسنجان و هشتاد وسه هزارگزی شمال باختری رفسنجان و چهارهزارگزی شوسۀ رفسنجان به یزد قرار دارد. جلگه ای سردسیر است و 70 تن سکنه دارد. آب آن از قنات و محصول آنجا غلات و پنبه، شغل اهالی زراعت است و راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(زَرْ ری)
یکی از بخشهای ده گانه شهرستان ایلام است که در جنوب کبیرکوه واقع است و از 25 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل یافته و در حدود 5000 تن سکنه دارد. مرکز بخش پهله و قرای مهم آن میمه، گولاب، بهرام آباد و مشهد است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
دهی است از دهستان نورعلی بخش دلفان شهرستان خرم آباد. جلگه ای و سردسیر است و 240 تن سکنه دارد. از سراب گنجه و چشمه مشروب می شود. سکنۀ آن از طایفۀ نورعلی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
دهی از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 226 تن سکنه و آب آن از چشمه و محصول آن غلات، توتون، حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان حومه بخش شهر بابک شهرستان یزد. سکنۀ آن 365 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و صنایع دستی زنان کرباس و قالی بافی است. راه آن ارابه رو. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(شَ)
دهی از دهستان حومه مرکزی بخش شهرستان قزوین. سکنۀ آن 870 تن است. آب آن از قنات تأمین می شود. محصول آنجا غلات و بنشن و چغندرقند و هندوانه. صنایع دستی زنان: گلیم و جاجیم بافی. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). نام جایی کنارجادۀ تهران و قزوین در 12630 گزی تهران میان حصار و بیدستان. هندوانۀ دیم آنجا بخوبی معروف و در حلاوت و عطر و نازکی پوست بی نظیر است. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(شُ عَ)
دهی از دهستان بهنام سوختۀ بخش ورامین شهرستان تهران. محصول عمده آن غلات و صیفی و چغندرقند. سکنۀ آن 817 تن. آب آن از رود خانه جاجرود تأمین میشود. راه اتومبیل رو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1). در تاریخ قم در ذیل شعیب آباد چنین آمده است: شعیب بن عبدالله بن سعد آنرا بنا کرده است و نهر آنرا استحداث کرد و کاریز آن بیرون آورد و به نام خود نهاد. (ترجمه تاریخ قم ص 59). که شاید محل دیگری در قم باشد
لغت نامه دهخدا
(غَ)
ده کوچکی است از دهستان لادیز بخش میرجاوۀ شهرستان زاهدان، که در 24هزارگزی جنوب باختری میرجاوه و 6هزارگزی باختر راه فرعی میرجاوه به خاش قرار دارد. سکنۀآن 49 تن می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
ویران آباد به گواژه: این جهان آنچه که آبادی وی از ویرانی است، دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طرب آباد
تصویر طرب آباد
محل شادی و سرور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خراب آباد
تصویر خراب آباد
((خَ))
کنایه از دنیا
فرهنگ فارسی معین
جهان، دنیا، گیتی، عالم سفلی
متضاد: عالم علوی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان میان دورود ساری، از توابع دهستان میان دورود ساری
فرهنگ گویش مازندرانی